حکایت ... (با هم بخندیم )
تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : نادر
تاریخ : شنبه 16 ارديبهشت 1391
نظرات

 


 
زمانی كه قرار شد موسی به شهر خود بازگردد، آخرین شجاعتش را به كار گرفت
 
تا به اتاق دختر برود و از آخرین فرصت برای گفتگو با او استفاده كند.
 
دختر حقیقتاً از زیبایی به فرشته ها شباهت داشت، ولی ابداً به او نگاه
 
نكرد و قلب موسی از اندوه به درد آمد. موسی پس از آن كه تلاش فراوان كرد
 
تا صحبت كند، با شرمساری پرسید :
 

 
- آیا می دانید كه عقد ازدواج انسانها در آسمان بسته می شود؟
 

 
دختر در حالی كه هنوز به كف اتاق نگاه می كرد گفت :
 

 
- بله، شما چه عقیده ای دارید؟
 

 
- من معتقدم كه خداوند در لحظه تولد هر پسری مقرر می كند كه او با كدام
 
دختر ازدواج كند. هنگامی كه من به دنیا آمدم، عروس آینده ام را به من
 
نشان دادند و خداوند به من گفت:
 

 
«همسر تو گوژپشت خواهد بود»
 

 
درست همان جا و همان موقع من از ته دل فریاد برآوردم و گفتم:
 

 
«اوه خداوندا! گوژپشت بودن برای یك زن فاجعه است. لطفاً آن قوز را به من
 
بده و هر چی زیبایی است به او عطا كن»
 

 
فرمتژه سرش را بلند كرد و خیره به او نگریست و از تصور چنین واقعه ای بر
 
خود لرزید.
 

 
او سال های سال همسر فداكار موسی مندلسون بود.
 

 
نتیجه اخلاقی :
 
راست است كه دخترها از گوش خر می شوند و پسر ها از چشم !

تعداد بازدید از این مطلب: 491
موضوعات مرتبط: , ,
|
امتیاز مطلب : 37
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9


مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








نادر حیدرنژاد . 09113203206 . املاک حیدرنژاد . ویلا و مستغلات آمل


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود