آمار مطالب
آمار کاربران
کاربران آنلاین
آمار بازدید
کد : 170
خرید و فروش زمین در شمال.مازندران.آمل
2 قطعه ی 200 متری و 180 متری چسبیده به هم
داخل بافت محل
دارای آب و برق
قیمت : متری 60 هزار تومان
تماس با ما :
حیدرنژاد 09113250881 naderh66@yahoo.com
از خودم دلگیرم
نه تنها مرحمی نیستم برای درد هایش
بلکه نمکی هستم روی زخم هایش
دلگیرم از خود
زیرا که تسکینی نیستم
پناهی نیستم
و اوست که یک تنه همه چیز را به دوش میکشد
هستیم با او ولی هنوز تنهاست
پس بود و نبودمان چه سود !!
...
91/10/30 09:30
و اکنون قهقهه می زنم
طولانی و یک نفس
اشک از چشمانم چه گرم و لطیف
برای بوسه زدن به گونه هایم سرازیر می شود
و چه مهربان تر دستانم
صورتم را به آغوش می کشند
و اینجاست که من در خود فرو می پاشم
و گریه ام می گیرد
و آرام در گوش دلم می گویم
هیس ... هیچی نیست
"نویسنده : 68" 22:00
دوباره پشت این چراغ قرمزم
دوباره بوق اعتراض
دوباره دود انتظار
همه به فکر رفتنند
به فکر لحظه ی فرار و صفر ثانیه شمار
فقط منم !!!
همیشه بی خیال که بین شان نشسته ام
دوباره چشم بسته ام و فکر می کنم چه خوب بود اگر
به جای این چراغ ،
تو سبز میشدی
این شب ها چه سرد و بی روحند !
انگار آسمان نیز نفس در سینه حبس کرده
نه دمی ، نه بازدمی
چه چیز آسمان را اینگونه بهت زده کرده !
که حتی پلک هم نمی زند
....
91/10/27 22:30
فرانسه :
پسر: بن ژور مادام! حقیقتش رو بخواید من از شما خوشم آمده و میخواهم
اگر افتخار بدید با هم آشنا شیم!
دختر: با کمال میل موسیو!
ایتالیا :
پسر: خانوم من واقعا شمارو از صمیم قلب دوست دارم و بسیار مایلم که
بیشتر با شما آشنا شم!
دختر : من هم از شما خوشم اومده و پیشنهاد شمارو با کمال میل می پذیرم!
ایران:
پسر : پیـــــــــــــ ـــــس ... پیس پیس ...
پــــــــــــــ ـــــــــیـــــ ـــــــــــس ... پیییییییییییییس ...
ســــــــوووووو وو ... ســــــــــوووو ...
ســــــــــــس ... ســــــــــــــ ـــــــــــــــ ــــــس ...
پــــــــِـخخخخ خخخخخ ... چِــخــــــــــ ـــــه ...
هووووووی با تواما! بیا شماره مو بگیر بزنگ!
دختر : خفه شو! کصافطِ عوضی! مگه خودت خوار و مادر نداری
راه افتادی دنبالِ ناموس مردم،بی ناموس!
شماره تو میگیرم فقط واسه اینکه شرتو زود کم کنی!
ساعت 10 زنگ میزنم
اینم هدیه ی آسمونی زمستون 91
خدایا شکرت
با اورژانسها چه باید بكنیم؟ احتمالا جعبه كمكهای اولیه را دیدهاید و شاید اصلا یك جعبه كمكهای اولیه
هم در خانهتان داشته باشید، اما چقدر از آن استفاده میكنید؟
اصلا بلد هستید از این جعبه و محتویات آن استفاده كنید؟
میدانید هركدام از محتویات این جعبه به چه كاری میآید؟
مصاحبه اصلی بخش سلامت خانواده، مصاحبهای است با دكتر محمدامین زارع،
متخصص طب اورژانس كه به طور جامع و كامل در مورد وقایع و اتفاقاتی كه ممكن
است برای شما و اعضای خانوادهتان پیش بیاید و احتیاج به رسیدگی اورژانس دارد
توضیح داده است. در این مطلب شما میتوانید متوجه شوید كه بهترین اقدام در
زمان رخ دادن برقگرفتگی، سانحه همراه با شكستگی، بریدگی و سوختگی در
خانه چیست و چگونه میتوانید به چنین مصدومی كمك كنید. وقتی زخمی خونریزی شدید دارد درمورد زخمها و بریدگیها بهترین کار اعمال فشار مستقیم و مداوم روی زخم است.
متاسفانه بیشتر افراد زمانی که روی زخم فشار وارد میکنند، بعد از مدتی فکر
میکنند باید فشار را قطع كرده و ببینند برای زخم چه اتفاقی افتاده است، درحالی
که این کار باعث میشود خونریزی دوباره جریان پیدا کند؛ بنابراین لازم است حداقل
به مدت 5 دقیقه روی زخم فشار مداوم ایجاد کنیم. اگر بتوانید فشار را به صورت
دستی وارد کنید بهتر است. معمولا در این فاصله، لخته تشکیل میشود و انعقاد
خون اتفاق میافتد؛
درنتیجه جلوی خونریزی تا حد زیادی گرفته میشود. برای این کار میتوانید از
پارچهای تمیز یا گاز استریل استفاده کنید. اگر امکان پانسمان وجود دارد میتوان
چند گاز استریل را روی زخم در حال خونریزی گذاشت و آن را بست و بعد مجددا با
دست روی گازها فشار داد. یادتان باشد اگر تمام پانسمانها خونی شد باید روی
آنها گازهای جدید قرار دهید. هرگز پانسمان قبلی را از روی زخم برندارید. در چنین
حالتی فرد 2 پانسمانه میشود. بهتر است فشار را به صورت دستی وارد کنید و
در صورت امکان،ناحیه بریدگی را بالاتر از سطح قلب نگه دارید تا فشارخون در آن
قسمت کمتر شده و خونریزی خود به خود کنترل شود.
بقیشو توی ادامه ی مطلب بخونید ...
نمی دانم چرا خوابمان نیز خوابش می برد !!
خوابمان چون ما در این ایام بیمار است
(باز شب های امتحان )
91/10/24 18:20
خرید و فروش ویلا و زمین در شمال (مازندران)
برای خرید ویلای مورد نظر خود ،
در شهرهای نور ، چمستان ، محمودآباد و آمل با ما تماس بگیرید.
خدمات ما :
__ زمین های داخل بافت
__ زمین های هکتاری
__ باغ های مرکبات
__ ویلاهای همکف ، نیم پلوت و دوبلکس
__ در متراژهای مختلف
__ ویلا های جنگلی و ساحلی
توجه : پیمانکاری نیز پذیرفته می شود.
یادش بخیر کودکی !!
قهر می کردیم تا قیامت ...
و
لحظه ای بعد قیامت می شد ...
چقدر خوبه بعضی از آدم ها بدونن
که اگر چیزی رو به روشون نمیاری
" از سادگی نیست "
شاید دیگه اونقدر واست مهم نیستن
که روشون حساس باشی.
شاید قشنگ ترین دیالوگ دنیا آنجاست
که پدر ژپتو به پینوکیو گفت :
ما امروزه خانه های بزرگتر اما خانواده های کوچکتر داريم؛
راحتی بيشتر اما زمان کمتر
مدارک تحصيلی بالاتر اما درک عمومی پايين تر ؛
آگاهی بيشتر اما قدرت تشخيص کمتر داريم
متخصصان بيشتر اما مشکلات نيز بيشتر؛
داروهای بيشتر اما سلامتی کمتر
بدون ملاحظه ايام را می گذرانيم،
خيلی کم می خنديم، خيلی تند رانندگی می کنيم،
خيلی زود عصبانی می شويم، تا ديروقت بيدار می مانيم،
خيلی خسته از خواب برمی خيزيم،
خيلی کم مطالعه می کنيم،
ختم رُسُل به سوی جنان میکند سفر
جان جهانیان ز جهان میکند سفر
ریزید خون ز دیده که در آخر صفر
کز پیکر وجود، روان میکند سفر
کد : 168
خرید و فروش ویلا دوبلکس 3 خوابه درشمال.
نور.چمستان.نانواکلا ...
330 متر زمین با 160 متر زیر بنا
ویلا دوبلکس 3 خوابه - دارای 2 تراس
با سند مالکیت و پروانه ی ساخت
دارای آب ، برق و گاز
حیدرنژاد 09113250881
عکس بیشتر در ادامه ی مطلب ...
قیــمت یه روز زنــدگی چنـده؟
دوباره صبح شد ،
بی تاب بودم و زود راهی شدم ،
وقتی رسیدم هنوز محکمه ای برپا نشده بود ،
کمی در اطراف گشتم تا پرونده ی اعمالمان به محکمه رسد ،
در همین حین شاهد هم به من پیوست ،
بعد از مدتی انتظار پرونده ی اعمالمان رسید ،
حال باید در نوبت می نشستیم تا به محکمه می رفتیم ،
او نیز به من و شاهد پیوسته بود ،
آسان نبود ،
نگاه ها بر ما سنگین بود ،
لقبی که بر ما نهاده بودند توهین آمیز بود و غیر قابل تحمل ،
مشروع !!!؟ ،
واقعا شرع چیست !!؟ ،
آیا خود می دانستند !؟ ،
خود نیز نمی دانستند چسیت و چه می خواهند ،
ولی ما را نا مشروع خوانده بودند ،
ساعات به سختی می گذشت ،
تا اینکه با صدای هُی که خطاب به ما بود انتظار به سر رسید ،
وارد شدیم ،
محکمه بان حتی جواب سلام بلند و رسای مرا نداد ،
هر دو وارد شدیم ،
دستور نشستن داد ،
نام و نشان ما را پرسیید و دیگر هیچ ،
نه سوالی نه توضیحی نه دفاعی و نه هیچ چیز دیگر ،
برگه هایی را سیاه کرد و دست خطی از ما گرفت ،
ما نیز مثل برده ای گوش به فرمان ،
سپس ما را بیرون راند ،
مانده بودم که این چه محکمه ای بود !!! ،
نه سوالی ، نه جوابی ،
ابروانش در هم گره خورده ، چهره اش عبوس ،
حضرت حق نیز در عجب محکمه بان هیچ نگفت ،
او نیز فقط نظاره گر بود ،
باز هم سر خورده و نالان بیرون شدیم ،
دستور داده شده بود که برویم ،
برویم و هیچ نگوییم تا دو صبح دیگر ،
شاهد هم مات مانده بود ،
حال درانتظارم که آن صبح آید و من ،
یابم حکم تنبیه بی گناهیم را ،
پس دگر هیچ نمی گویم تا رسد آن صبح دگر ،
24:10 18/10/91
خدایا دیگر زمینت بوی زندگی نمی دهد
خدایا کودکان گل فروش را می بینی !؟
مردان خانه به دوش ،
دخترکان تن فروش ،
مادران سیاه پوش ،
واعظان دین فروش ،
پسران کلیه فروش ،
زبان های عشق فروش ،
همه را می بینی !؟
دیگر زمینت بوی زندگی نمی دهد ...
صبح شد ،
دوباره در بند شدیم ،
امیدمان پنهان شد ،
گویی به زیارت رفته بود ،
به جایی که روحم به آن بسته است ،
جایی که صاحبش حتی ضامن آهوان هم می شود ،
چه رسد به آدم ها ،
طعم خوش زیارت ما را در ذهن امیدمان به فراموشی سپرد ،
می بایست به محکمه می رفتیم ،
ولی محکمه بان نیز نبود ،
دوباره غم در دلم لانه کرد ،
باز انتظار ،
باز استرس ،
تا صبحی دیگر ،
اما این بار فرق داشت ،
این بار فهمیده بودیم که اشتباهمان همان بیراه بود ،
ما ترک شاه راه کرده بودیم ،
حق را فراموش کردیم ،
اما اکنون ،
همه چیز را یافتیم ،
همه چیزمان اوست ،
آری ، حضرت دوست ،
پس چشم هایمان را بر هم می گذاریم ،
تا فردا شود ،
تا فردا شود و من ، او و خدایمان به محکمه رویم ،
تا محکمه بان در حضور حق داوریمان کند ،
پس تا صبح ...
21:30 16/10/91
گاهی آنقدر دلم نگران می شود
و دل درد می گیرد
که بستن هزاران دستمال به پیشانی دلم
ذره ای از درد دلواپسی هایم کم نمی کند
نویسنده : 68 16/10/91 19:30
در مسیر زندگی بودیم ،
ناگهان کنار زدیم ،
کنار خیابان تا به قولمان دردی دوا سازیم ،
فرهنگی به پا کنیم ،
که بگوییم هر چیزی جای خود ،
اما غافل ،
غافل از چشم های هرز و افکار خراب ،
آری ،
در دام افتادیم ،
دام قانون ،
دام اسلام گرایان شمر صفت ،
دام عدل گستران فاسد ،
در بند شدیم ،
در بند شدیم و محتاج ،
به خیالمان با حقیقت به جاده باز خواهیم گشت ،
اما ،
افسارمان زدند ،
به غل کشیده شدیم ،
کمی بعد رهایمان کردند تا نفسی تازه کنیم ،
وقتی به جاده بازگشتیم تازه خفقان را حس کردیم ،
زنجیر را ،
تحقیر را ،
و هر چه امواج منفی ،
به دنبال بیراه گشتیم ،
پی آزادی ،
پی رهایی ،
پی اثبات بی گناهی ،
دردناک بود ،
که پاک باشی و در پی بیراه پی اثبات پاکی ،
راهی جز بیراه نبود ،
اینطور می خواستند ،
زمان می گذشت ،
وقتی نمانده بود تا بازگشت ،
شبی پر غم و آشوب گذشت ،
بازگشتیم به بند ،
دیگر چیزی از ما باقی نمانده بود ،
تخریب شدیم و شکسته ،
مچاله شدیم چون کاغذی بی مقدار ،
از میان بیراه ها نوری سو سو زد ،
امیدی نمایان شد ،
باری دیگر به جاده بازگشتیم ،
برای تنفسی دیگر ،
حال به امید بیراهیم تا صبحی دیگر ،
اما در دل ایمان داریم به خود و افکار خود و خدای عدالت گستر.
24:00 15/10/91
"با قرمز می نویسم تا حاد بودنش رو حس کنید"
سلام دوستان
از دیروز عصر یه مشکلی برام پیش اومد که واقعا منو شکوند،
یعنی در واقع برا وصفش کلمه ندارم ،
ولی اینو میدونم که چیزی ازم باقی نموند ،
از یه طرف یه سری آدم هایی میان ادعای اسلام،
دین و عدالت می کنن،
از یه طرف هم آدم هایی مثل من به چشم می بینن که
اینا همش حرفه و تا یه قدم اون طرف تر هم نمیره ،
فقط میخوام بگم تا جایی که میتونین کاری نکنین که محتاج
کسی بشین چون اون وقت میفهمین که دنیا اونی که فکر
می کردین نبود و تازه میشین مثل نادر یعنی من.
له و مچاله ...
یا علی.
13/10/91 22:30
بيزارم,
از آناني كه تنها حرف مي زنند و حرف مي زنند وحرف ...
و قبيحانه به چشمانت نظاره مي كنند,
كه سكوت كني تا حتي روحشان خبر دار نشود كه
به حقارتشان تنها لبخند ميزني !!
این آرامش ظاهرم گمراهت نکند!
در درون
خانه به دوشم.....
سلام به همه ی دوستان
و تشکر بابت بازدیدتون
موفق باشید
عضو شوید
عضویت سریع