شغل پسرم ...
تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : نادر
تاریخ : یک شنبه 8 مرداد 1391
نظرات

کشیشى یک پسر نوجوان داشت و کم‌کم وقتش رسیده بود که فکرى در مورد شغل آینده‌اش بکند . پسر هم مثل تقریباً بقیه هم‌سن و سالانش واقعاً نمی‌دانست که چه چیزى از زندگى می‌خواهد و ظاهراً خیلى هم این موضوع برایش اهمیت نداشت .
یک روز که پسر به مدرسه رفته بود ، پدرش تصمیم گرفت آزمایشى براى او ترتیب دهد . به اتاق پسرش رفت و سه چیز را روى میز او قرار داد : یک کتاب مقدس، یک سکه طلا و یک بطرى مشروب .

کشیش پیش خود گفت : « من پشت در پنهان می‌شوم تا پسرم از مدرسه برگردد و به اتاقش بیاید . آنگاه خواهم دید کدامیک از این سه چیز را از روى میز بر می‌دارد . اگر کتاب مقدس را بردارد معنیش این است که مثل خودم کشیش خواهد شد که این خیلى عالیست . اگر سکه را بردارد یعنى دنبال کسب و کار خواهد رفت که آنهم بد نیست . امّا اگر بطرى مشروب را بردارد یعنى آدم دائم‌الخمر و به درد نخوری خواهد شد که جاى شرمسارى دارد

مدتى نگذشت که پسر از مدرسه بازگشت . در خانه را باز کرد و در حالى که سوت می‌زد کاپشن و کفشش را به گوشه‌اى پرت کرد و یک راست راهى اتاقش شد . کیفش را روى تخت انداخت و در حالى که می‌خواست از اتاق خارج شود چشمش به اشیاء روى میز افتاد . با کنجکاوى به میز نزدیک شد و آن‌ها را از نظر گذراند.

کارى که نهایتاً کرد این بود که کتاب مقدس را برداشت و آن را زیر بغل زد . سکه طلا را توى جیبش انداخت و در بطرى مشروب را باز کرد و یک جرعه بزرگ از آن خورد . . .

کشیش که از پشت در ناظر این ماجرا بود زیر لب گفت : « خداى من! چه فاجعه بزرگی ! پسرم سیاستمدار خواهد شد



تعداد بازدید از این مطلب: 429
برچسب‌ها: شغل پسرم , , , ,
موضوعات مرتبط: , , ,
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7


مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








نادر حیدرنژاد . 09113203206 . املاک حیدرنژاد . ویلا و مستغلات آمل


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود