داستان مرد و زن ...
تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : نادر
تاریخ : جمعه 20 مرداد 1391
نظرات

 

مردي متوجه شد که گوش همسرش سنگين شده و شنوايي اش کم شده است.

به نظرش رسيد که همسرش بايد سمعک بگذارد ولي نمي دانست اين موضوع را

 چگونه با او درميان گذارد. به اين خاطر نزد دکتر خانوادگي شان رفت و مشکل را

با او درميان گذاشت.

دکتر گفت: براي اينکه بتواني دقيق تر به من بگويي که ميزان ناشنوايي همسرت

چقدر است، آزمايش ساده اي وجود دارد. اين کار را انجام بده و جوابش را به من بگو.

ابتدا در فاصله 4 متري او بايست و با صداي معمولي، مطلبي را به او بگو. اگر نشنيد،

همين کار را در فاصله 3 متري تکرار کن. بعد در 2 متري و به همين ترتيب تا بالاخره

جواب بدهد.

آن شب همسر آن مرد در آشپزخانه سرگرم تهيه شام بود و خود او در اتاق پذيرايي

نشسته بود. مرد به خودش گفت: الان فاصله ما حدود 4 متر است.بگذار امتحان کنم.

سپس با صداي معمولي از همسرش پرسيد:

عزيزم، شام چي داريم؟ جوابي نشنيد بعد بلند شد و يک متر به جلوتر به سمت

آشپزخانه رفت و همان سوال را دوباره پرسيد و باز هم جوابي نشنيد. بازهم جلوتر

رفت و به در آشپزخانه رسيد. سوالش را تکرار کرد و بازهم جوابي نشنيد. اين بار

جلوتر رفت و درست از پشت همسرش گفت: «عزيزم شام چي داريم؟» و همسرش

گفت:مگه کري؟ براي چهارمين بار ميگم: «خوراک مرغ»! حقيقت به همين سادگي

و صراحت است.

مشکل، ممکن است آن طور که ما هميشه فکر ميکنيم در ديگران نباشد؛

شايد در خودمان باشد.



تعداد بازدید از این مطلب: 453
برچسب‌ها: داستان مرد و زن , , , ,
موضوعات مرتبط: , ,
|
امتیاز مطلب : 23
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6


مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








نادر حیدرنژاد . 09113203206 . املاک حیدرنژاد . ویلا و مستغلات آمل


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود