آمار مطالب
آمار کاربران
کاربران آنلاین
آمار بازدید
فاضلي به يكي از دوستان صاحب راز خود نامه مي نوشت، شخصي در پهلوي او نشسته بود و به گوشه ي چشم نوشته ي وي را مي خواند. بر وي دشوار آمد،
بنوشت كه (( اگر نه در پهلوي من دزدي نشسته بودي و نوشته ي مرا نمي خواندي همه ي اسرار خود بنوشتمي. ))
آن شخص گفت كه (( اي مولانا من نامه ي تو را مطالعه نكردم و نخواندم.)) گفت: (( اي نادان پس اين ( را كه مي گويي ) از كجا مي گويي؟))
کد را وارد نمایید:
عضو شوید
عضویت سریع