آمار مطالب
آمار کاربران
کاربران آنلاین
آمار بازدید
یاد کن مرا...
من آن فانوس شب بیدار کوچه های بی کسی ام
که رهگذران مست به امید تلاطم گیسوانم گام می سایند...
یاد کن مرا من محبوس میله های باورم
یاد تو خوب است در این بی صدایی یاد تو خوب است
سرآغاز حسرت را می خوانم.
تن من از باور زمان یائس از ایمان شرقی بودا از تعصب مردهای بی صدا
زخمی است.
صدای من از پشت پنجره ی غیرت از بالای شب تملک آغوش
از لابلای لبخند های زایشگر شنیدنیست نشو رد شو نشنیدند گذشتند
و کوچه های ناپایان و درهای نامحدود بسته
گوش های خسته دیگر مرا نمی خواند
و پاهایم دگر مرا نمیراند ودلم محرم سینه ام با من نیست.
من و دل ...
کد را وارد نمایید:
عضو شوید
عضویت سریع