بیراااااه 2 ...
تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : نادر
تاریخ : شنبه 16 دی 1391
نظرات

 

صبح شد ،

دوباره در بند شدیم ،

امیدمان پنهان شد ،

گویی به زیارت رفته بود ،

به جایی که روحم به آن بسته است ،

جایی که صاحبش حتی ضامن آهوان هم می شود ،

چه رسد به آدم ها ،

طعم خوش زیارت ما را در ذهن امیدمان به فراموشی سپرد ،

می بایست به محکمه می رفتیم ،

ولی محکمه بان نیز نبود ،

دوباره غم در دلم لانه کرد ،

باز انتظار ،

باز استرس ،

تا صبحی دیگر ،

اما این بار فرق داشت ،

این بار فهمیده بودیم که اشتباهمان همان بیراه بود ،

ما ترک شاه راه کرده بودیم ،

حق را فراموش کردیم ،

اما اکنون ،

همه چیز را یافتیم ،

همه چیزمان اوست ،

آری ، حضرت دوست ،

پس چشم هایمان را بر هم می گذاریم ،

تا فردا شود ،

تا فردا شود و من ، او و خدایمان به محکمه رویم ،

تا محکمه بان در حضور حق داوریمان کند ،

پس تا صبح ...

 

21:30        16/10/91



تعداد بازدید از این مطلب: 531
برچسب‌ها: بیراه 2 , دردودل , دل گپ , ,
موضوعات مرتبط: شعر و دل نوشته , ,
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6


مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








نادر حیدرنژاد . 09113203206 . املاک حیدرنژاد . ویلا و مستغلات آمل


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود